بدون یک تحول فکری عمیق در جامعه ایران هیچ تغییر مثبتی رخ نخواهد داد


۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

سندی که نشان می دهد در راهپیمایی های اعتراضی با اسلحه های جنگی آدم کشته اند

مسیح علی نژاد

احمدی نژاد کشور به کشور می رود و سخت سرگرم تکذیب سنگسار و انکار کشته شدن آن همه شهروندان معمولی ایرانی به قیمت رییس جمهور باقی ماندن خودش است و در ایران همین شهروندان معمولی دادگاه به دادگاه می گردند و مستندات جدید کشف می کنند که بچه هایشان با چه نوع اسلحه ای کشته شده اند و همچنان امیدوار هستند که روزی قاتل فرزندان شان را هم در هیمن سیستم بیمار پیدا کنند.

گفتگویم با پدر شهید حمید حسین بیک عراقی را بخوانید و ببینید چقدر برای پدر این خانواده ها مهم است که وقتی به سراغ شان می روی و از آنها سراغ پیگیری های جدیدشان را می گیری، خرسند می شوند که هنوز فراموش نشده اند و برای همین مستندات را هم به خبرنگار می رسانند تا مردم ببینند که آنها آنقدر تلاش کرده اند تا از همین نظام هم اقرار بگیرند که در خیابان های ایران با کلاشینکف آدم کشته اند تا احمدی نژاد رییس جمهور باقی بماند. متن مصاحبه به همراه مستندات در پی می آید. خانواده های زیادی هستند که از فرزندان شان تنها همین چند سند باقی مانده است.

پدر شهید حمید حسین بیک عراقی: با کلاشینکف به فرزندم شلیک کرده اند

جرس: حمید حسین بیک عراقی یکی از جوانان تهرانی بود که همانند میلیون ها جوان ایرانی در راهپیمایی اعتراضی بیست و پنج خرداد به خیابان آمده بود اما گلوله ای در فاصله بسیار نزدیک به سمت او شلیک شد و او نیز همانند برخی دیگر از جان باختگان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران هرگز به خانه برنگشت.

تفاوت حمید عراقی با سایر شهدای انتخابات در این بود که خبرگزاری فارس از او به عنوان بسیجی شهید یاد کرد و به نقل از مادر این جوان نوشت که آنها از موسوی و کروبی شکایت دارند. همین خبر موجب شد تا برخی از مردم فکر کنند که حمید عراقی از جمله آن بسیجیانی بود که در دفاع از حاکمیت با باتوم در خیابان حضور داشت تا معترضان را سرکوب کند و این امر به تنهایی این خانواده دامن زد. مادر این شهید که پیش از این به جرس گفته بود، پسر او هرگز بسیجی نبوده است، می گوید: تماس او با خبرگزاری فارس برای تکذیب این خبر نیز حاصلی نداشت.

جرس این بار با مجید حسین بیک عراقی پدر شهید حمید حسین بیک، گفتگویی انجام داده است و او از پیگیری های جدید این خانواده و رنجی که آنها از دروغِ پس از شهادت کشیده اند می گوید. متن کامل گفتگوی جرس با پدر شهید پیش روی شماست:

آقای عراقی پیگری های شما به عنوان پدر شهید تا کنون به چه نتیجه ای رسیده است؟ آیا کسی پاسخگو بود؟

هنوز کسی پاسخگوی ما نیست اما من پیگیر کار فرزندم هستم تا روزی که به نتیجه برسم و مطمئن هستم که به نتیجه خواهم رسید .

آیا می توانید در مورد نظریه پزشکی قانونی مختصری توضیح بدهید و آیا اساسا مشخص شده است که با چه نوع اسلحه ای به سمت پسر شما شلیک شده است؟

اوایل که بدنبال کار پسرم در دادسرای جنایی بودم به من گفته می شد که با اسلحه کلت شلیک شده است که اصلا چنین مدل سلاح کلتی در دستگاههای نیروی انتظامی و نظامی بصورت سازمانی وجود ندارد ولی بعد از مدتها که پیگیر کار بودم با گزارش کارشناسی اسلحه ای که از مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی بدست آوردم مشخص شد که ضایعاتی که در محل ورود و خروج گلوله ایجاد شده با اسلحه جنگی نظیر کلاشینکف بوده و از فاصله زیر پانزده متر شلیک شده است .

با این توصیف فکر می کنید باز هم باید پیگیر باشید؟ یعنی امیدوار هستید که بلاخره کسانی قاتل فرزندتان را معرفی کنند؟

البته که باید پیگیر باشم و در آخرین جلسه ای که در دادگاه کیفری انجام شد قضات محترم فرمودند که از طریق دادگاههای نظامی می شود به قاتل رسید .

به عنوان یک پدر در تمام این یک سال و در روند این پیگیری ها بیشترین چیزی که اذیت تان کرد چه بود؟

بیشترین مسئله ای که باعث اذیت و رنجش من می شود آن مظلومیت فرزندم بود و اینکه با چه قصاوت و بی رحمی فرزند من را به شهادت رساندند، که در طول روز بارها به یاد خنده هایش و خاطراتش و حرفهایش و رفتارش که می افتم بغض گلویم را می گیرد و بناگاه اشک از چشمانم سرازیر می شود ،چون حمید من در سنی بود که هم کلام من و مادرش بود . همیشه با هم بودیم . یادم می آید بعد از مراسم چهلم او ‍، به مادرش گفتم بلند شو برویم قم پابوس حضرت معصومه تا بلکه مقداری سبک شویم . بعد از زیارت ساعت ۱۲ شب هنگام بازگشت به تهران از بهشت زهرا که رد شدیم بناگاه گریه شدیدی به من دست داد که مادرش گفت چی شده چرا گریه می کنی . با همان حالت گریه گفتم ببین همیشه حمید با ما بود در کنار من می نشست ولی اون حرومزاده ای که او را کشت او را کرد زیر خروارها خاک و حالا باید بیاییم از کنارش رد شویم و در پایان همیشه آیه انا لله و انا الیه راجعون را زمزمه می کنم تا قلبم آرام بگیرد .

به خواهران و برادران حمید در این مدت چه گذشت؟

ثمره زندگی من تنها ۲ فرزند پسر بود . حمید ۲۰ ساله و احسان ۱۵ ساله که فرزند بیست ساله ام به خدا پیوست و جایگاه خاص خود را گرفت و انشا الله که دست ما را هم در آن دنیا می گیرد . من همیشه از زمانی که ازدواج کردم بعد از نماز با خدا رازو نیاز می کردم و از او می خواستم که خدایا فرزندان سالم و صالحی به من و همسرم عطا کن که هم در این دنیا و هم در آن دنیا باعث افتخار و سر افرازی ما باشند که در مورد فرزند اولم چنین شد و او به شهادت رسید و شهادت او در روحیه فرزند دومم تاثیر بسزایی گذاشت و از او خواسته ام تا با پناه بردن به خدا و قرآن و ایمان مضاعف روحیه خود را بالا ببرد که همینطور هم شد تا جائیکه او به ما روحیه می دهد . امیدوارم که خداوند فرزندان همه ملت را به آنها ببخشد و به آنها طول عمر عطا فرماید و در کنار پدر و مادر خود زندگی خوبی داشته باشند .

اگر قاتل حمید پیدا شود،مایل هستید با او چه کار کنند و آیا خودتان حرفی برای گفتن به او دارید؟

من و همسرم قاتل و قاتلین فرزندم را به خدا و عدالت خدا و حکم خدا سپرده ایم چون حکم خدا فراتر از بنده اوست و او بهتر می داند که چطور جزای آنها را بدهد . من قاتل فرزندم را نمی دانم کیست ولی خدا کاملا می داند که او کیست و چه کسانی مسبب این اعمال بوده اند . و جزای آنها با خود اوست . فقط به قاتلین فرزندم و کسانیکه مسبب این اعمال و رفتار بودند و حتی از کسانیکه کوچکترین دخالتی در انجام این اعمال داشتند می پرسم که چطور دلتان آمد با این جوانها این رفتار ددمنشانه را اعمال کنید چون این عمل از یک انسان بر نمی آید بلکه فقط از یک حیوان و از یک شیر ناپاک خورده این اعمال بر می آید . دعای همیشگی من و همسرم اینست که خدایا قاتل یا قاتلین فرزندم را و کسانیکه کوچکترین دخالتی در انجام این اعمال وحشیانه داشته اند ، آنها را زنده بدار و نمیران و چنان داغی بر دل آنها بگذار که تا عمر دارند بسوزند و هر روز آرزوی مرگ کنند .

حمید جوان بود، آیا احتمال می دهید مثل خیلی از جوانان کسی را برای زندگی آینده دوست داشته و یا آرزو هایی در سر داشت که نتوانست به عشق و آینده و آرزوهایش برسد؟

فرزند من جوان تحصیلکرده و زحمتکشی بود . از صبح تا شام کار می کرد تا آینده روشنی برای خود بسازد . همیشه به من و مادرش می گفت مادر انشاالله اگر خدا فرصتی دهد براتون فکرهای خوبی در سر دارم که بقیه زندگی مان لذت ببریم . خیلی اهل رفیق نبود و هر کجا که می خواست برود فقط دوست داشت که با خانواده باشد .

چه زمانی هایی به مزار حمید می روید؟

هر هفته جمعه ها بعد از ظهر می رویم و یک سری به حمید می زنیم و می نشینیم و یک کمی با هم درد دل می کنیم و بر می گردیم . خیلی خوابش را می بینم و همیشه هم می گوید که من نمرده ام و زنده ام . یکبار که خوابش را دیدم گفت من زنده ام و همان موقع که مرا داخل قبر گذاشتند عده ای آمدند و مرا بردند کربلا .

آیا مادران و پدران عزادار دیگر را هم دیده اید؟

نه من هیچ کدام از این خانواده های داغدار را ندیده ام.

چه چیزی در دلتان مانده است و تا کنون با هیچ کس در موردش حرف نزده اید؟

در دل من اسرار زیادی وجود دارد که خداوند بزرگ را سنگ صبور خود می دانم و فقط با او صحبت می کنم .

دلم می خواهد به مردم بگویم که عده ای جوان مظلوم در خانه خودشان به شهادت رسیدند و اینها به نظر من مظلومترین شهدا هستند و خود خدا خونخواه آنها خواهد بود. از همه ملت ایران و از همه کسانیکه واقعا هدفشان خدمت به ملت است تشکر می کنم و برای آنها آرزوی سعادت و خوشبختی دارم