بیانیهی ۵ تن از روشنفکران
خواستههای حداقلی جنبش سبز
ششماه پیش میلیونها نفراز مردم ایران به خیابانها آمدند تا حق پایمالشدهی خود در انتخابات خیانتآلود را مطالبه کنند و به تحقیر و توهین مستمر ملت توسط حکومت اعتراض نمایند. دستگاههای امنیتی و نظامی به این مطالبات آرام و مسالمتآمیز، با خشونت و قساوت پاسخ دادند و کوشیدند از حضورمردم در فضای عمومی جلوگیری کنند و جنبش سبز را مرتبط با کشورهای بیگانه و سیاست دولتهای غربی معرفی کنند.
تمامیتطلبان تصور میکردند با سرکوب خونین این قیام قانونی، میتوان حرکت اعتراضی مردم را همچون گذشته متوقف کرد، اما بهرغم همهی محاسبات، آتش آگاهی افروختهتر و آهنگ اصلاحات رساتر شد و جنبش را روزبهروز بالندهتر و بارورتر ساخت.
درگذشت فقیه عالیقدر آیتالله منتظری که در پنجدههی گذشته، بهخصوص ششماههی اخیر، از حقوق اساسی ملت دفاعی جانانه کرده بود و اینک در حساسترین شرایط آنان را ترک میکرد، چون «رهبر معنوی جنبش» درخشید و جان تازهای به جنبش بخشید و ظلمهایی که بر او رفته بود زبانههای خشم ملت را در آستانهی ماه محرم، ماه حقطلبی و قیام علیه استبداد و ستم، بلندتر کرد. اعتراضات مردم، طبق سنت طولانی تاریخ در فرهنگ تشیع، در روز عاشورا به اوج خود رسید و ملت آگاه با درسگرفتن از پیام حسینی ظلم زمانه را نشانه گرفت.
استبداد دینی که مشروعیت خود را با خشونت و کشتار مردم در روز عاشورا پاک از دست داده بود، از ترفندی نخنماشده برای تحریک احساسات دینی مردم استفاده کرد و به کمک صدا و سیمای دولتی و بسیج همهی نیروهای تحت فرمان کوشید صحنهی قیام را وارونه کرده جنبش سبز را متهم به توهین به مقدسات و انکار اعتقادات دینی نماید و با آماج حمله قراردادن رهبران و چهرههای شاخص جنبش سبز و دستگیری احتمالی آنان، این حرکت را به گمان خود بهکلی خاموش سازد.
پوشیده نیست که بخشهای افراطی حاکمیت ایران به این دلیل به خونریزی و خشونت متوسل میشوند که خود را فاقد پایگاه وسیع اجتماعی و آیندهی امن میدانند. آنها میخواهند رویارویی نهایی و «روز واقعه» را تسریع کنند تا هم نیروهای مردد درون حاکمیت را در مقابل عمل انجامشده قرار دهند، هم نیروی عظیم مردمی و خواستاران دموکراسی و حقوق مدنی و سیاسی را به شورشیانی خشونتورز تقلیل دهند.
عملکرد این رژیم، اقشار بسیار متنوعی از جوانان، زنان، گروههای قومی و مذهبی، روشنفکران، روحانیون، دانشگاهیان، کارگران و فعالان سیاسی را بهشدت آزرده کرده است. گفتمان «توطئهی دشمن» که ولیّ جائر در طول ۲۰ سال گذشته ترویج و از طریق آن دشمنسازی و ایجاد تفرقه میان ملت میکند (مثل؛ مطبوعات پایگاه دشمناند، روشنفکران مزدوران دشمناند، جنبش سبز توطئهی رنگی دشمنان برای براندازی است)، بخش عظیمی از ملت را به جبههی دشمن تبدیل کرده که سازمانهای سرکوب باید تکلیف آنان را یکسره کنند.
کینه و نفرتی که در سیسال گذشته در سطوح مختلف جامعه انباشته شده، بسیار عمیق و ریشهدار است. این نارضایتی ژرف توان تخریبی عظیمی دارد که در صورت فوران، موج گستردهای از خشونت را در سطوح مختلف جامعهی ایران دامن خواهد زد.
افراطیون حاکم بر دستگاههای سرکوب، تعلق خاطری به ایران ندارند و نگران ریختهشدن خون هزاران ایرانی هم نیستند. آنها به اقلیت بسیار محدودی از جامعهی ایران اتکا دارند و تنها ضامن بقایشان اسلحه، شکنجه و ارعاب مردم است. تخصص آنها خشونت است و خشونت را به مهمترین ابزار نزاعهای سیاسی تبدیل کردهاند.
خشم وخشونتی که امروز شاهد آنیم، اگر به زبان اصلی سیاست در ایران تبدیل شود، عقلانیت و دموکراسی و تحقق آزادیهای مدنی و سیاسی را به حاشیه خواهد راند. زمامداران خودکامه البته کوشش میکنند خشونت را به تظاهرات مسالمتآمیز و پرشکوه میلیونها ایرانی آزادیخواه تزریق کنند تا چهرهی دموکراتیک جنبش مخدوش شود، ولی ملت نباید فریب خورده و وارد بازی سازمانهای نظامی امنیتی شود.
جنبش سبز ایران در لحظهی حساس کنونی به طرح مطالبات مشخص و مقدور، طولانیکردن فرآیند اعتراض و جلب مشارکت گستردهی اقشار متنوع جامعه در تعیین سرنوشت خود نیاز دارد.
این جنبش بهعنوان جریانی که نگران آیندهی کشور و سرنوشت آن است ، باید برتری اخلاقی خود را بر زورگویان و شکنجهگران، همانطور که تاکنون نشان داده، ادامه دهد. در این شرایط وظیفهی مردم آگاه، جوانان فداکار و نیروهای سیاسی، ترسیم مسیر آیندهی جنبش و تدوین خواستهای مشخص سیاسی است تا مدارا و مسالمت را جایگزین خشونت تحمیلشده از سوی سرکوبگران کند.
هموطنان گرامی،
جنبش سبز ایران مدافع تمامیت ارضی ایران، مخالف حملهی نظامی به کشور، مخالف دخالت بیگانگان در تعیین سرنوشت مردم ایران و نگران تحریمهای اقتصادی زیانمند به حال ملت ایران است. این جنبش، مسالمتآمیز و ضدخشونت است. نزاع جنبش با اقتدارگرایان، نزاع بر سر رعایت حقوق بشر و گردننهادن به خواستهای دموکراتیک مردم، تحقق جامعهی مدنی، مدارای دینی، بهرسمیتشناختن تکثر و تنوع در فضای سیاسی کشور و بالاخره نفی ولایت جائر است.
ما بهعنوان بخش کوچکی از جنبش سبز سراسری مردم ایران بر این باوریم که در مرحلهی کنونی مهمترین مطالبات جنبش را میتوان به قرار زیر اعلام و بر مبنای آن تحرک آیندهی جنبش و مناسبات آن با حاکمیت را تنظیم کرد. بخشی از این خواستهها را آقای میر حسین موسوی در بیانیهی هفدهم خود آورده است که با توجه به تنگناهای سیاسی داخل کشور جنبهی حداقلی دارد. ما ضمن حمایت کامل از مواضع رهبران جنبش در داخل کشور (موسوی، کروبی و خاتمی) روایت خود را از خواستههای بهینهی جنبش سبز مردم ایران در این مرحله به شرح ذیل اعلام میکنیم:
۱ - استعفای آقای محمود احمدینژاد و برگزاری مجدد انتخابات ریاست جمهوری تحت نظارت نهادهای بیطرف، لغو نظارت استصوابی، تشکیل کمیسیون مستقل انتخابات با شرکت نمایندگان مخالفان و معترضان بهمنظور تدوین ضوابط برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه.
۲ - آزادی کلیهی زندانیان سیاسی و عقیدتی و بررسی شکایات موارد مربوط به آزار، شکنجه و کشتار معترضان در ماههای اخیر در دادگاههای علنی با حضور هیأت منصفه و برخورداری از وکیل غیرتحمیلی؛ و جبران خسارات وارده به قربانیان سرکوبهای اخیر و خانوادهی آنان.
۳ - آزادی کلیهی رسانهها اعم از مطبوعات و رسانههای صوتی تصویری و مجازی، رفع سانسور و توقیف از کلیهی نشریات توقیفشده، گسترش کانالهای تلویزیونی غیردولتی و ماهوارهای، رفع فیلترینگ از اینترنت، امکان دسترسی آسان به رسانههای فوقالذکر، تصفیهی رادیو وتلویزیون از دروغپردازان و تشنجآفرینان.
۴ – بهرسمیتشناختن حق فعالیت قانونی احزاب سیاسی، جنبش دانشجویی و زنان،NGO ها و نهادهای مدنی، اتحادیههای مستقل کارگران و کارمندان، و حق تجمعات اعتراضی مسالمتآمیز مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی.
۵ - استقلال دانشگاهها، سپردن امور دانشگاهها به شیوهی دموکراتیک به دست دانشگاهیان، خروج نیروهای نظامی و شبهنظامی از دانشگاهها و انحلال شورای غیرقانونی عالی انقلاب فرهنگی.
۶ – محاکمهی عاجل شکنجهگران، قاتلان، آمران و عاملان جنایات گذشته بهویژه چندماه اخیر.
۷ - استقلال قوهی قضائیه از طریق انتخابیکردن ریاست آن، انحلال دادگاههای ویژهی غیرقانونی، تصفیهی قوهی قضائیه از قضات ناعادل و گوشبهفرمان، برحذرداشتن مقامات قضائی از ایراد خطابههای سیاسی و اجرای منویات مقامات مافوق (دادگاههای فرمایشی) بهجای اجرای بیطرفانه و عادلانهی قانون.
۸ - خروج نیروهای نظامی انتظامی امنیتی از قلمروی سیاست و اقتصاد و فرهنگ، و اکتفا به وظایف حرفهای.
۹ - رعایت استقلال اقتصادی و سیاسی حوزههای علمیه و دولتینشدن روحانیت. استخدامنکردن تریبون نمازهای جمعه برای صدور احکام خلاف شرع و قانون (از قبیل محارب، مفسد فیالارض، مرتد و باغی).
۱۰ – انتخابیکردن، نقدپذیر و پاسخگوکردن همهی متصدیان ردهی اول کشور و محدودکردن دورهی تصدی آنان.
نپذیرفتن این خواستهای بهینهی جنبش سبز، و افزودن سرکوب و ارعاب نهتنها ما را از بحران عبور نخواهد داد، بلکه ایران را در بحران عمیقتری فرو خواهد برد، و تبعات سهمگینی از پی خواهد آورد، که مسوولیتاش با «صاحب ولایت مطلقه» است.
سیزدهم دیماه ۱۳۸۸، سوم ژانویهی ۲۰۱۰
عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور، سید عطاءالله مهاجرانی
خواستههای حداقلی جنبش سبز
ششماه پیش میلیونها نفراز مردم ایران به خیابانها آمدند تا حق پایمالشدهی خود در انتخابات خیانتآلود را مطالبه کنند و به تحقیر و توهین مستمر ملت توسط حکومت اعتراض نمایند. دستگاههای امنیتی و نظامی به این مطالبات آرام و مسالمتآمیز، با خشونت و قساوت پاسخ دادند و کوشیدند از حضورمردم در فضای عمومی جلوگیری کنند و جنبش سبز را مرتبط با کشورهای بیگانه و سیاست دولتهای غربی معرفی کنند.
تمامیتطلبان تصور میکردند با سرکوب خونین این قیام قانونی، میتوان حرکت اعتراضی مردم را همچون گذشته متوقف کرد، اما بهرغم همهی محاسبات، آتش آگاهی افروختهتر و آهنگ اصلاحات رساتر شد و جنبش را روزبهروز بالندهتر و بارورتر ساخت.
درگذشت فقیه عالیقدر آیتالله منتظری که در پنجدههی گذشته، بهخصوص ششماههی اخیر، از حقوق اساسی ملت دفاعی جانانه کرده بود و اینک در حساسترین شرایط آنان را ترک میکرد، چون «رهبر معنوی جنبش» درخشید و جان تازهای به جنبش بخشید و ظلمهایی که بر او رفته بود زبانههای خشم ملت را در آستانهی ماه محرم، ماه حقطلبی و قیام علیه استبداد و ستم، بلندتر کرد. اعتراضات مردم، طبق سنت طولانی تاریخ در فرهنگ تشیع، در روز عاشورا به اوج خود رسید و ملت آگاه با درسگرفتن از پیام حسینی ظلم زمانه را نشانه گرفت.
استبداد دینی که مشروعیت خود را با خشونت و کشتار مردم در روز عاشورا پاک از دست داده بود، از ترفندی نخنماشده برای تحریک احساسات دینی مردم استفاده کرد و به کمک صدا و سیمای دولتی و بسیج همهی نیروهای تحت فرمان کوشید صحنهی قیام را وارونه کرده جنبش سبز را متهم به توهین به مقدسات و انکار اعتقادات دینی نماید و با آماج حمله قراردادن رهبران و چهرههای شاخص جنبش سبز و دستگیری احتمالی آنان، این حرکت را به گمان خود بهکلی خاموش سازد.
پوشیده نیست که بخشهای افراطی حاکمیت ایران به این دلیل به خونریزی و خشونت متوسل میشوند که خود را فاقد پایگاه وسیع اجتماعی و آیندهی امن میدانند. آنها میخواهند رویارویی نهایی و «روز واقعه» را تسریع کنند تا هم نیروهای مردد درون حاکمیت را در مقابل عمل انجامشده قرار دهند، هم نیروی عظیم مردمی و خواستاران دموکراسی و حقوق مدنی و سیاسی را به شورشیانی خشونتورز تقلیل دهند.
عملکرد این رژیم، اقشار بسیار متنوعی از جوانان، زنان، گروههای قومی و مذهبی، روشنفکران، روحانیون، دانشگاهیان، کارگران و فعالان سیاسی را بهشدت آزرده کرده است. گفتمان «توطئهی دشمن» که ولیّ جائر در طول ۲۰ سال گذشته ترویج و از طریق آن دشمنسازی و ایجاد تفرقه میان ملت میکند (مثل؛ مطبوعات پایگاه دشمناند، روشنفکران مزدوران دشمناند، جنبش سبز توطئهی رنگی دشمنان برای براندازی است)، بخش عظیمی از ملت را به جبههی دشمن تبدیل کرده که سازمانهای سرکوب باید تکلیف آنان را یکسره کنند.
کینه و نفرتی که در سیسال گذشته در سطوح مختلف جامعه انباشته شده، بسیار عمیق و ریشهدار است. این نارضایتی ژرف توان تخریبی عظیمی دارد که در صورت فوران، موج گستردهای از خشونت را در سطوح مختلف جامعهی ایران دامن خواهد زد.
افراطیون حاکم بر دستگاههای سرکوب، تعلق خاطری به ایران ندارند و نگران ریختهشدن خون هزاران ایرانی هم نیستند. آنها به اقلیت بسیار محدودی از جامعهی ایران اتکا دارند و تنها ضامن بقایشان اسلحه، شکنجه و ارعاب مردم است. تخصص آنها خشونت است و خشونت را به مهمترین ابزار نزاعهای سیاسی تبدیل کردهاند.
خشم وخشونتی که امروز شاهد آنیم، اگر به زبان اصلی سیاست در ایران تبدیل شود، عقلانیت و دموکراسی و تحقق آزادیهای مدنی و سیاسی را به حاشیه خواهد راند. زمامداران خودکامه البته کوشش میکنند خشونت را به تظاهرات مسالمتآمیز و پرشکوه میلیونها ایرانی آزادیخواه تزریق کنند تا چهرهی دموکراتیک جنبش مخدوش شود، ولی ملت نباید فریب خورده و وارد بازی سازمانهای نظامی امنیتی شود.
جنبش سبز ایران در لحظهی حساس کنونی به طرح مطالبات مشخص و مقدور، طولانیکردن فرآیند اعتراض و جلب مشارکت گستردهی اقشار متنوع جامعه در تعیین سرنوشت خود نیاز دارد.
این جنبش بهعنوان جریانی که نگران آیندهی کشور و سرنوشت آن است ، باید برتری اخلاقی خود را بر زورگویان و شکنجهگران، همانطور که تاکنون نشان داده، ادامه دهد. در این شرایط وظیفهی مردم آگاه، جوانان فداکار و نیروهای سیاسی، ترسیم مسیر آیندهی جنبش و تدوین خواستهای مشخص سیاسی است تا مدارا و مسالمت را جایگزین خشونت تحمیلشده از سوی سرکوبگران کند.
هموطنان گرامی،
جنبش سبز ایران مدافع تمامیت ارضی ایران، مخالف حملهی نظامی به کشور، مخالف دخالت بیگانگان در تعیین سرنوشت مردم ایران و نگران تحریمهای اقتصادی زیانمند به حال ملت ایران است. این جنبش، مسالمتآمیز و ضدخشونت است. نزاع جنبش با اقتدارگرایان، نزاع بر سر رعایت حقوق بشر و گردننهادن به خواستهای دموکراتیک مردم، تحقق جامعهی مدنی، مدارای دینی، بهرسمیتشناختن تکثر و تنوع در فضای سیاسی کشور و بالاخره نفی ولایت جائر است.
ما بهعنوان بخش کوچکی از جنبش سبز سراسری مردم ایران بر این باوریم که در مرحلهی کنونی مهمترین مطالبات جنبش را میتوان به قرار زیر اعلام و بر مبنای آن تحرک آیندهی جنبش و مناسبات آن با حاکمیت را تنظیم کرد. بخشی از این خواستهها را آقای میر حسین موسوی در بیانیهی هفدهم خود آورده است که با توجه به تنگناهای سیاسی داخل کشور جنبهی حداقلی دارد. ما ضمن حمایت کامل از مواضع رهبران جنبش در داخل کشور (موسوی، کروبی و خاتمی) روایت خود را از خواستههای بهینهی جنبش سبز مردم ایران در این مرحله به شرح ذیل اعلام میکنیم:
۱ - استعفای آقای محمود احمدینژاد و برگزاری مجدد انتخابات ریاست جمهوری تحت نظارت نهادهای بیطرف، لغو نظارت استصوابی، تشکیل کمیسیون مستقل انتخابات با شرکت نمایندگان مخالفان و معترضان بهمنظور تدوین ضوابط برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه.
۲ - آزادی کلیهی زندانیان سیاسی و عقیدتی و بررسی شکایات موارد مربوط به آزار، شکنجه و کشتار معترضان در ماههای اخیر در دادگاههای علنی با حضور هیأت منصفه و برخورداری از وکیل غیرتحمیلی؛ و جبران خسارات وارده به قربانیان سرکوبهای اخیر و خانوادهی آنان.
۳ - آزادی کلیهی رسانهها اعم از مطبوعات و رسانههای صوتی تصویری و مجازی، رفع سانسور و توقیف از کلیهی نشریات توقیفشده، گسترش کانالهای تلویزیونی غیردولتی و ماهوارهای، رفع فیلترینگ از اینترنت، امکان دسترسی آسان به رسانههای فوقالذکر، تصفیهی رادیو وتلویزیون از دروغپردازان و تشنجآفرینان.
۴ – بهرسمیتشناختن حق فعالیت قانونی احزاب سیاسی، جنبش دانشجویی و زنان،NGO ها و نهادهای مدنی، اتحادیههای مستقل کارگران و کارمندان، و حق تجمعات اعتراضی مسالمتآمیز مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی.
۵ - استقلال دانشگاهها، سپردن امور دانشگاهها به شیوهی دموکراتیک به دست دانشگاهیان، خروج نیروهای نظامی و شبهنظامی از دانشگاهها و انحلال شورای غیرقانونی عالی انقلاب فرهنگی.
۶ – محاکمهی عاجل شکنجهگران، قاتلان، آمران و عاملان جنایات گذشته بهویژه چندماه اخیر.
۷ - استقلال قوهی قضائیه از طریق انتخابیکردن ریاست آن، انحلال دادگاههای ویژهی غیرقانونی، تصفیهی قوهی قضائیه از قضات ناعادل و گوشبهفرمان، برحذرداشتن مقامات قضائی از ایراد خطابههای سیاسی و اجرای منویات مقامات مافوق (دادگاههای فرمایشی) بهجای اجرای بیطرفانه و عادلانهی قانون.
۸ - خروج نیروهای نظامی انتظامی امنیتی از قلمروی سیاست و اقتصاد و فرهنگ، و اکتفا به وظایف حرفهای.
۹ - رعایت استقلال اقتصادی و سیاسی حوزههای علمیه و دولتینشدن روحانیت. استخدامنکردن تریبون نمازهای جمعه برای صدور احکام خلاف شرع و قانون (از قبیل محارب، مفسد فیالارض، مرتد و باغی).
۱۰ – انتخابیکردن، نقدپذیر و پاسخگوکردن همهی متصدیان ردهی اول کشور و محدودکردن دورهی تصدی آنان.
نپذیرفتن این خواستهای بهینهی جنبش سبز، و افزودن سرکوب و ارعاب نهتنها ما را از بحران عبور نخواهد داد، بلکه ایران را در بحران عمیقتری فرو خواهد برد، و تبعات سهمگینی از پی خواهد آورد، که مسوولیتاش با «صاحب ولایت مطلقه» است.
سیزدهم دیماه ۱۳۸۸، سوم ژانویهی ۲۰۱۰
عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور، سید عطاءالله مهاجرانی