بدون یک تحول فکری عمیق در جامعه ایران هیچ تغییر مثبتی رخ نخواهد داد


۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

شعار الهام بخش وحدت: مرگ بر اصل ولایت فقیه

اعلامیه سبز



image

آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، حذف نظارت استصوابی، انتخابات آزاد، رفع حبس شیران دربند، حق تجمعات آزاد، درمان دردهای اقتصادی، مبارزه با فقر و گرانی و مبارزه با آشفتگیهای اجتماعی و روانی جامعه و... اینها تماماً شعبی از شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» می‌باشند. به این ریسمان وحدت چنگ زنیم و از تفرقه بپرهیزیم. در شرایط کنونی بهترین راهبرد که ضامن حفظ اتحاد در جنبش آزادیخواهی است تقسیم نیروها در دو جبهه برای قیچی کردن جبهه ارتجاع است. یک جبهه به فرماندهی اصلاح‌طلبان اصیل به عنوان پیش شرط شرکت در انتخابات به مطرح کردن شروط پنجگانه میرحسین موسوی اقدام نماید و جبهه دیگر به فرماندهی نیروهای برانداز، توده ای کردن مبارزه با ارائه شعارها و برنامه های مشخص را در دستور کار قرار دهد. دو جبهه، پس از نمایش انتصابات به هم رسیده و جبهه ارتجاع را قیچی می‌نمایند. بر آنان که دل در گرو آزادی ایران دارند وظیفه ملی و اخلاقی است که با پرهیز از تخریب یکدیگر به یکی از دو جبهه فوق ملحق شده و آنچه در توان دارند در راستای هدف نهایی که همانا آزادی ایران است در طبق اخلاص گذارند. «ما همه با هم هستیم»

همان‌گونه که پیشتر اشاره کردیم با حرکت جنبش آزادیخواهی در مسیر رو به رشد خود و با آشکار شدن بیش از پیش رذالت و وحشی گری سیستم ولایت فقیه، طیف اصلاح‌طلب حکومتی به مرور زمان کوچک و کوچک‌تر گشته و فعالان و چهرههای منسوب به این جریان شکست خورده فکری و سیاسی یا به دیکتاتور و یا به طیف اصلاح‌طلب اصیل ملحق می‌شوند. در هفته های گذشته اعلام علنی سرسپردگی چندین تن از خودفروشان به جبهه ارتجاع را شاهد بودیم. حرکات مشابه و سرسپردگی های بیشتر در مسیر رو به رشد جنبش آزادیخواهی متصور است.

طیف اصلاح طلب حکومتی ساز ناهماهنگی است که مانع وحدت در جبهه آزادیخواهی است. با گذشت زمان وجود اصلاح طلبان حکومتی به عنوان مهمترین مانع در اتحاد فراگیر نیروهای مخالف استبداد ولایت فقیه آشکار و آشکارتر می‌گردد. اتحاد آن چیزی است که برای نافرمانی مدنی و به خاک سیاه نشاندن استبداد ولایت فقیه لازم است. از طرفی اتحاد جز با بیان واضح و شفاف خواسته ها امکان پذیر نیست و این دقیقاً همان چیزی است که اصلاح‌طلبان حکومتی حتی المقدور از آن جلوگیری می‌کنند. در تحلیل نهایی طیف اصلاح طلب حکومتی چون خود را جزوی از حاکمیت می‌داند تا آخرین لحظات به میان‌داری مشغول خواهد بود و از آشکار شدن خواسته ها و شعارها ممانعت می‌کند لذا تعیین تکلیف جنبش آزادیخواهی با این فرصت طلبان در ادامه حرکت رو به رشد جنبش آزادی‌خواهی اجتناب ناپذیر است. به منظور آشنایی بیشتر با مختصات حرکتی این طیف سیاسی می‌توانید به مطلب «اصلاح‌طلبان حکومتی را بشناسیم» مراجعه نمایید.

خامنه‌ای یا صدای انقلاب نوین مردم ایران را خواهد شنید و ضمن انجام اصلاحات داوطلبانه قدرت را ترک می‌کند و یا به سرنوشت مبارک‌ها و بن‌علی ها دچار می‌گردد در این بین راه سومی وجود ندارد. خزعبلاتی چون جریان انحرافی که برای تطهیر جنایات بیشمار دوران سلطنت خامنه‌ای به کار گرفته شده، دردی را از این جنایتکار زبون، دوا نخواهد کرد. خامنه‌ای و دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه خود بزرگترین انحراف است. آنکس که در ۲۹ خرداد فرمان کشتار صادر نمود را نه می‌توان عفو کرد و نه می‌توان به حال خود رها نمود. آنچه واضح است اینکه جنبش آزادیخواهی ایران به کمتر از برچیده شدن دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه راضی نیست و از طرفی حفظ این عمارت پوسیده دیگر با مشاطه گری ممکن نیست. ملت ایران آنقدر حافظه تاریخی دارد که از یک سوراخ دوبار گزیده نشود. در حال حاضر دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه در یک حرکت شتاب گیرنده در حال فرو رفتن در مرداب نیستی است و هر آنکس با آن بماند و یا در صدد بزک آن از طریق انتخاباتی نمایشی برآید، قطعاً سرنوشتی مشابه با آن خواهد داشت.

اعلام برائت از انتصابات پیش رو و یا تن دادن به آن به مثابه محکی است که اصلاح طلبان حکومتی را از صف جنبش آزادیخواهی جدا خواهد نمود و از این رو انتخابات پیش رو نقطه عطفی در جنبش آزادیخواهی ملت ایران محسوب می‌گردد. پس از محو اصلاح‌طلبان حکومتی سرعت همگرایی طیفهای مختلف جنبش آزادیخواهی فزونی خواهد گرفت. استبداد ولایت فقیه در سراشیبی سقوط است و از این رو در ادامه ی مسیر نقابهای بیشتری از چهره ها فرو خواهد افتاد. در فاز فروپاشی هر کس مجبور است نقش اصلی خود را بازی کند و دیگر بازیهای فریبکارانه ممکن نیست. در ماههای آینده استبداد ولایت فقیه تمامی عناصر و نیروهای مخفی و آشکار خود را برای تشویق مردم به شرکت در انتصابات به صحنه خواهد کشید.

همانگونه که در مطلب «رهبران جنبش را دریابید! زمان تغییر گفتمان است، برخیزید!» بیان نمودیم :

«تا وقتی امید به اصلاح این اصلاح ناپذیر وجود دارد، تفرقه در بین ما هست، این استراتژی بلند مدت حاکمیت فساد است که هر از چند گاهی امید به اصلاح را به جامعه روشنفکری ما تزریق کند و تعدادی از ما، از سر آگاهی یا نا آگاهی وارد این بازی بی حاصل شویم و تا مدتی مشغول باشیم. بازی و فریب حاکمیت ریا را نخورید. جمهوری اسلامی پس از ۲۵ بهمن اصلاح پذیر نیست. در ۲۵ بهمن با به سیاهچال افتادن کروبی و موسوی آخرین حلقه اتصال امپراطوری دروغ با ملت گسسته شد. خواسته های آقایان موسوی و کروبی، کف خواسته های مردم بود، حاکمیتی که کف خواسته های مردم را نیز تحمل نکند، قطع به یقین اصلاح پذیر نیست.»

انتصابات پیش رو فرصتی را فراهم می‌آورد که یکبار برای همیشه به دور باطل اصلاح‌طلبی حکومتی پایان دهیم. در این بین وجود یک شعار محوری که همه ما را به دور یکدیگر جمع نماید و مانند قطب نما راه را در کوران حوادث پیش رو نشان دهد لازم و ضروری است، این شعار محوری چیزی نیست جزء شعاری که بارها و بارها در عاشورای ۸۸ و بهمن ۸۹ طنین انداز شده است. یعنی «مرگ بر اصل ولایت فقیه». اصلاح‌طلب اصیل آن کسی است که این شعار محوری را سرلوحه کار خود قرار دهد و در مقابل جنایت‌کار بایستد و حقوق خود را طلب نماید. با این تعریف تمام اپوزیسیون خارج و داخل نظام که به جدایی نهاد دین از نهاد دولت باور دارند، اصلاح طلب اصیل محسوب می‌گردند.

«مرگ بر اصل ولایت فقیه» ترجمان ساده و قابل فهم شروط پنجگانه میرحسین موسوی برای توده های در زنجیر است، حتی شکستن حصر و زندان اسطوره های استواری، نیز شعبه ای از این شعار محوری محسوب می‌شود. حاکمیت خود به خوبی می‌داند که سطح خواسته‌های مردم افزایش پیدا کرده و لذا امکان ندارد به رفع زندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی اقدام نماید، این کار تنها وقتی محقق می‌گردد که آخرین میخ بر تابوت دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه کوبیده شده باشد.

دوستان و هم‌رزمانی که همچنان طرف صحبت خود را حاکمیت قرار داده اند، آگاه باشند که این شیوه عملاً به بیراهه رفتن است. در حاکمیت گوش شنوایی وجود ندارد و اصرار بیش از حد بر این روش به جزء دور شدن این عزیزان از بدنه جنبش آزادیخواهی ثمره دیگری ندارد. همان‌گونه که پیشتر اشاره گردیده است، ریزش در جبهه ارتجاع کامل گردیده و عناصر باقی مانده در جبهه ارتجاع به جزء تعدادی مزد بگیر و عمله ظلم تعریف نمی شوند که ایشان نیز دچار ریزش نخواهند شد زیرا عمله ظلم مزد می‌گیرد و ظلم می‌کند.

در شرایط دو قطبی حاکم بر کشور و در حالی که حاکمیت استبدادی ولایت فقیه سرکوب حداکثری جامعه مدنی را در دستور کار قرار داده و تشکلات مستقل تحت کنترل شدید بوده و امکان فعالیت آنان تنها به صورت زیرزمینی ممکن است. تنها توده‌ای کردن مبارزه و به صحنه کشیدن توده‌ها راه حل باقی مانده است که آن هم در ابتدا اتحاد نیروهای سیاسی و سپس شفاف نمودن شعارها و خواسته‌ها و مخاطب قرار دادن مستقیم توده ها را طلب می‌کند. آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، حذف نظارت استصوابی، انتخابات آزاد، رفع حبس شیران دربند، حق تجمعات آزاد، درمان دردهای اقتصادی، مبارزه با فقر و گرانی و مبارزه با آشفتگی‌های اجتماعی و روانی جامعه و ... اینها تماماً شعبی از شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» می‌باشند. به این ریسمان وحدت چنگ زنیم و از تفرقه بپرهیزیم.

بر این اساس در شرایط کنونی بهترین راهبرد که ضامن حفظ اتحاد در جنبش آزادی‌خواهی است تقسیم نیروها در دو جبهه برای قیچی کردن جبهه ارتجاع است. یک جبهه به فرماندهی اصلاح‌طلبان اصیل به عنوان پیش شرط شرکت در انتخابات به مطرح کردن شروط پنجگانه میرحسین موسوی اقدام نماید و جبهه دیگر به فرماندهی نیروهای برانداز توده‌ای کردن مبارزه، با ارائه شعارها و برنامه‌های مشخص را در دستور کار قرار دهد. از آنجا که بر همگان مشخص است که استبداد ولایت فقیه توان و ظرفیت تحقق هیچکدام از شروط پنجگانه میرحسین موسوی را ندارد لذا دو جبهه، پس از نمایش انتصابات در واقع به هم رسیده و جبهه ارتجاع را قیچی می‌نمایند. بر آنان که دل در گرو آزادی ایران دارند وظیفه ملی و اخلاقی است که با پرهیز از تخریب یکدیگر به یکی از دو جبهه فوق ملحق شده و آنچه در توان دارند در راستای هدف نهایی همه ما که آزادی ایران است در طبق اخلاص گذارند. «ما همه با هم هستیم».

به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند و برای تمامی ایرانیان