نگرش توهین امیز مرتضی مطهری به حکیم فردوسی و فرهنگ پارسی
مرتضی مطهری (۱۳ بهمن، ۱۲۹۸ فریمان - ۱۱ اردیبهشت، ۱۳۵۸ تهران) مفسر قرآن، متکلم، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریهپردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود.وی قبل از انقلاب ۵۷ عضو انجمن سلطنتی فلسفه و استاد دانشگاه تهران بود.بعد از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. سید روحالله خمینی علاقه زیادی به وی داشت، تا بدانجا که بعد از مرگش گفت: «مطهری پاره تن اسلام بود.» در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی از وی با عنوان «معلم شهید» یاد میگردد.
او همواره با ایرانیت و ادب و فرهنگ پارسی سر جنگ داشت . نوشته زیربرگرفته از کتاب نور ملکوت قرآن – تالیف مرتضی مطهری،جلد چهارم ، بخش ششم است که نشان دهنده ذهن نا سلامت اوست .
"زنده کردن لغات فارسی باستانی، برگشت از تعالیم قرآن است ,
انجمن و مؤسّسهای بود برای این امور که با وزارت معارف و فرهنگ رابطه داشت؛ و برای از بین بردن لغات عربی و فرهنگ اسلام نهایت سعی و کوشش را داشتند. و در ادارهی فرهنگستانی که پشت مدرسهی سپهسالار بود، برای این موضوع مال ملّت بیچاره را میخوردند و میبردند. نام قبرستان را گورستان، و اجتماع را گردهمایی، و جمعه را آدینه، و وسائل ارتباط جمعی را رسانههای گروهی، ...
اینها همه برای دور کردن مردم از لغات قرآن است. برای قطع رابطه و بریدن با نهج البلاغه است. برای عدم آشنایی مردم به جمعه و جماعت است. برداشتن «طاء» از کلمات و به جای آن «تاء» نهادن، مانند تبدیل کتابت لفظ طهران به تهران روی همین زمینه است ...
برای ریاضیات از جبر و حساب استدلالی و فیزیک و شیمی در نمرهی امتحانی ضریب میگذارند؛ و برای عربی نه تنها ضریب نمیگذارند، آن قدر آن را بدون اهمّیت و در درجهی پست میگذارند که وجود و عدمش مساوی میباشد....
این همه سر و صدا برای عظمت فردوسی، و جشنواره و هزاره و ساختن مقبره، و دعوت خارجیان از تمام کشورها برای احیاء شاهنامه، و تجلیل و تکریم از این مرد خاسر زیان بُردهی تهیدست برای چیست؟! برای آن است که در برابر لغت قرآن و زبان عرب که زبان اسلام و زبان رسول الله است، سی سال عمر خود را به عشق دینارهای سلطان محمود غزنوی به باد داده و شاهنامهی افسانهای را گرد آورده است ...تبلیغات برای فردوسی و شاهنامه، تبلیغات علیه اسلام است. فردوسی با شاهنامهی افسانهای خود که کتاب شعر (یعنی تخیلات و پندارهای شاعرانه) است خواست باطلی را در مقابل قرآن عَلم کند؛ و موهومی را در برابر یقین برسر پا دارد. خداوند وی را به جزای خودش در دنیا رسانید و از عاقبتش در آخرت خبر نداریم. خودش میگوید:
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
چو از دست دادند گنج مرا
نبد حاصلی دسترنج مرا
ما در زمان خود هرکس را دیدیم که خواست عجم را در برابر اسلام عَلم کند، و لغت پارسی را در برابر قرآن بنهد، با ذلّت و مسکنتی عجیب جان داده است. فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الابْصَار!"
امثال اقای مطهری از قضاوت تاریخ غافل بودند و هستند،۵۰ سال نیست که از عمر این انقلاب گذشته وبوی گند کردارو گفتارشون دنیا یی رو برداشته .هر عقل سلیمی در برابر شاهنامه سر تعظیم فرود می اورد و پس از گذشت
سالها هنوز شاهنامه در مشهور ترین دانشگاهای ادبیات جهان مورد توجه است در حالی که تالیفات این اقایان حتی به لطف کاغذ و جوهر مجانی خواننده چندانی ندارد!
ای کاش این افراد فقط یک بار در تمام عمرشون این چند بیت فردوسی خوانده بودن :
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بربدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهانخدای
تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی
شبی در جهان شادمان نغنوی